======================
دو ذهنیت
در پژوهش هایی که اخیر بعمل آمده است نشان داده شده است که قسمتی از مغز که آمیگدلا Amygdala نام دارد نقش عمده ای در زندگی فکری و روانی ما بازی می کند. آمیگدلا که به ذهن هیجانی تعلق دارد بمانند یک نگهبان امور روانی عمل می کند. هر وقت انسان با یک پدیده ای مواجه می شود تنها دغدغه این نگهبان - که دغدغه ای است بدوی - اینست که «آیا من از این پدیده متنفرم؟» - «آیا من از این پدیده می ترسم؟» . اگر جواب آمیگدلا به این سوالات «آری» باشد بلافاصله اقدام به عمل می نماید و با سرعت بمانند یک تلگرافچی تمام قسمت های مغز را از بحران پیش آمده مطلع می نماید.
شبکه وسیع عصبی که آمیگدلا در اختیار دارد به این قسمت مغز اجازه می دهد که وقتی وضعیت های اضطراری هیجانی و عاطفی پیش می آید قسمت های دیگر مغز - منجمله ذهن عقلانی - را در اختیار خویش گرفته و هدایت نماید.
«هوش هیجانی» - قسمت اول - فصل 2 - صفحه 16
علائمی حسی که توسط چشم یا گوش از محیط اطراف دریافت می گردند ابتدا به قسمتی از مغز که تالاموس Thalamus نام دارد و سپس توسط یک ارتباط عصبی Synapse به آمیگدلا (مربوط به ذهن هیجانی) ارسال می گردند. تالاموس علاوه بر آمیگدلا این علائم را به قسمت دیگری از مغز بنام نئوکورتس Neocortex (ناحیه فکر کننده مغز) نیز مخابره می نماید. دوشاخه بودن مسیر علائم حسی این اجازه را به آمیگدلا می دهد که قبل از آنکه نئوکورتس (مربوط به ذهن عقلانی) - که کند تر عمل می کند - فرصت یابد عکس العملی نشان بدهد، خود زودتر دست به اقدام بزند.
دلیل اینکه نئوکورتس آهسته تر عمل می کند آنست که اولا نیاز به وقت بیشتری جهت تجزیه و تحلیل اطلاعاتی که دریافت نموده است دارد و ثانیا اطلاعات واصله را میبایست ابتدا در سطوح مختلف مغز بررسی منطقی نموده و با دقت زیاد نسبت به درک این علائم و سپس نسبت به تهیه پاسخ مناسب اقدام نماید.
بعبارت دیگر در خلال مدتی که نئوکورتس که کند تر - اما خیلی آگاهانه تر- عمل می کند مشغول جذب صحیح اطلاعات و برنامه ریزی دقیق برای واکنش های عقلانی و حساب شده بعدی است، آمیگدلا قادر است سریعا ما را برای دست زدن به حرکت ها و اعمال عجولانه تحریک نماید.
به دلیل راه میان بر و کوتاهی که بین تالاموس و آمیگدلا وجود دارد گاهی اوقات بعضی واکنش ها و خاطرات هیجانی بی آنکه داده های محیط اطراف در قسمت عقلانی مغز مورد تجزیه و تحلیل منطقی قرار گیرند (یعنی در حقیقت بدون مشارکت ذهنیت آگاه ما) در قسمت آمیگدلا شکل می گیرند.
آمیگدلا مخزنی است برای بعضی تاثیرات و خاطرات هیجانی که ما هرگز بطور کامل نسبت به آنها آگاهی پیدا نمی کنیم. بطور مثال آن موقع که شخصی را برای اولین بار می بینیم و بدون تجزیه و تحلیل منطقی احساس می کنیم که از آن شخص بدمان یا خوشمان می آید، وقتی است که یک تاثیر و یا یک خاطره هیجانی در آمیگدلا (و نه در ذهن عقلانی مان) بوجود آمده است.
«هوش هیجانی» - قسمت اول - فصل 2 - صفحه 17 تا21
سعید